بالارَسreach stackerواژههای مصوب فرهنگستانخودروِ بارکش با تجهیزاتی برای بلند کردن و روی هم چیدن و جابهجایی همزمان چند بارگُنج
محدودۀ دسترسیarm's reachواژههای مصوب فرهنگستانفضایی پیرامون یک سامانۀ الکتریکی که در آن فرد میتواند بدون نیاز به ابزار خاص، به سامانه دسترسی داشته باشد
گسترۀ دستانarm span, reachواژههای مصوب فرهنگستاناندازۀ طول بین نوک انگشتان میانی دو دست با هم در حالتی که دو دست در راستای هم و موازی با زمین کاملاً گشوده شوند که متوسط آن متناظر با قد فرد است
احتراق پرسوختrich combustion, rich burnواژههای مصوب فرهنگستاناحتراقی که در آن میزان اکسیدکننده کمتر از اندازۀ لازم برای سوختن کامل مواد کربنی است
رخ رخلغتنامه دهخدارخ رخ . [ رَ رَ ] (ص مرکب ) رخنه رخنه . (یادداشت مؤلف ). چاک چاک . ظاهراً مبدل و مخفف لخت لخت است : ای کرده دلم غم تو رخ رخ تا چند کنم ز عشق پازخ . عماد شهریاری .تو شاد بادی و آزاد بادی از غم دهرعدوت مانده ز ب
رَخشکستcleavage fractureواژههای مصوب فرهنگستانشکستی که معمولاً در فلزات چندبلوری و تحت تأثیر رَخ ایجاد میشود و سطح شکستی برّاقی دارد
رَخ انحلالیsolution cleavageواژههای مصوب فرهنگستانرَخی که با رگههای بازماندۀ انحلالناپذیر یا سوگیری ترجیحی دانههای طویل یا ورقههای میکا مشخص میشود متـ . رَخ انحلال فشاری pressure solution cleavage
رَخ فاصلهدارspaced cleavageواژههای مصوب فرهنگستانرَخی با حوزههای مشخص یا سطوحی که با نواحی فاقد رَخ از هم جدا میشوند
رخ رخلغتنامه دهخدارخ رخ . [ رِ رِ ] (اِ صوت ) رِخ . آواز دندان . (فرهنگ نظام ). ژغ ژغ . و رجوع به رِخ شود.
مرکز آتشفشانیvolcanic centreواژههای مصوب فرهنگستانمکانی که در آن فعالیت آتشفشانی رخ میدهد یا در گذشته رخ داده است
رَخ انحلالیsolution cleavageواژههای مصوب فرهنگستانرَخی که با رگههای بازماندۀ انحلالناپذیر یا سوگیری ترجیحی دانههای طویل یا ورقههای میکا مشخص میشود متـ . رَخ انحلال فشاری pressure solution cleavage
رَخ سنگِ لوحیslaty cleavageواژههای مصوب فرهنگستانرَخی که در آن حوزههای کشیدهای از انبوهههای کوارتز یا فلدسپار با لایههایی از میکا از هم جدا میشوند
رَخشکستcleavage fractureواژههای مصوب فرهنگستانشکستی که معمولاً در فلزات چندبلوری و تحت تأثیر رَخ ایجاد میشود و سطح شکستی برّاقی دارد