رُمَّهگویش بختیاریتخممرغ یا هر چیز شبیه تخممرغ (بعضىمرغها فقط در جایى تخم مىگذارند کهتخممرغ دیگرى را نیز ببینند. اینتخممرغ را رُمّه نامند. گاهى نیز بهجاىتخممرغ در لانه مرغ سنگى گرد وسفیدرنگ مىگذارند).
رُمباخترcollapsarواژههای مصوب فرهنگستانستارۀ بسیار پرجِرمی که براثر رُمبش به سیاهچاله یا ستارۀ نوترونی تبدیل شده است
رُمبشcollapsingواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن ستیغ موج بهطور کامل درهمشکسته نمیشود، بلکه قسمت پایین موج تیزتر میشود و در هم میشکند
رم زدهلغتنامه دهخدارم زده . [ رَ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گریخته . (آنندراج ). رم دیده . رم کرده . رم خورده . رجوع به رم دیده و رم خورده و رم کرده شود : رشته ٔ جذب محبت نکند کوتاهی چه شد ای رم زده ، آهوی بیابان شده ای .<p cl
رم خوردهلغتنامه دهخدارم خورده . [ رَ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) رمیده . رم دیده . رم زده . رم کرده . گریخته . (آنندراج ). رجوع به رم دیده و رم زده و رم کرده شود : برقی که از او طور بزنهار درآی
رم کردهلغتنامه دهخدارم کرده . [ رَ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گریخته . رم زده . رم دیده . (آنندراج ). رجوع به رم زده و رم دیده شود : هرچند که بر چشم تو شوخی است مسلم پیش دل رم کرده ٔ ما آهوی لنگ است .صائب (از
رُمَّهگویش بختیاریتخممرغ یا هر چیز شبیه تخممرغ (بعضىمرغها فقط در جایى تخم مىگذارند کهتخممرغ دیگرى را نیز ببینند. اینتخممرغ را رُمّه نامند. گاهى نیز بهجاىتخممرغ در لانه مرغ سنگى گرد وسفیدرنگ مىگذارند).
رُمباخترcollapsarواژههای مصوب فرهنگستانستارۀ بسیار پرجِرمی که براثر رُمبش به سیاهچاله یا ستارۀ نوترونی تبدیل شده است