آفتابگیرsun visor, sun shadeواژههای مصوب فرهنگستانصفحهای لولادار در بالای شیشۀ جلو با قابلیت تا شدن که برای جلوگیری از تابش نور آفتاب به چشم راننده و سرنشینان جلو خودرو به کار میرود
گریه ٔ شادیلغتنامه دهخداگریه ٔ شادی . [ گ ِ ی َ یا ی ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گریه از روی شوق کردن . اشک شادی . گریه ٔ شوق : اگر شمع مزار من نریزد گریه ٔ شادی که داغ خون من از دامن دلدار میشوید.میرزا صائب (از آنندراج ).
ره سودگیلغتنامه دهخداره سودگی . [ رَه ْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) خستگی و ماندگی از رنج راه . ره زدگی . رنج و صدمه دیدن از راه . (از یادداشت مؤلف ). خستگی راه : شه و لشکر از رنج ره سودگی رسیدند لختی به آسودگی .