ریزپالایهmicrofilterواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که از عبور نوفههای دادهای از خطهای ارتباطی جلوگیری میکند
رزالهلغتنامه دهخدارزاله . [ رِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) رزالت . با این املا که صاحب آنندراج و غیاث اللغات در ذیل رذالة نوشته اند: «و رزاله بکسر اول و زای هوز چنانچه شهرت گرفته به این معنی در هیچ کتاب یافته نشده »، شاید از تصرفات فارسی زبانان درگذشته و یا از اغلاط معروف بوده است و ادیب صابر در این
رجولیةلغتنامه دهخدارجولیة. [ رَ لی ی َ ] (ع اِمص ) رُجولیة. مردی . (ناظم الاطباء). اسم است از رَجُل . (از اقرب الموارد). || مردانگی و مردی . (ناظم الاطباء).
رجولیةلغتنامه دهخدارجولیة. [ رُ لی ی َ ] (ع اِمص ) اسم است از رَجُل . (از اقرب الموارد). مردی . (غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ) (از صراح اللغة) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مردانگی و مردی . (ناظم الاطباء).
رجالهفرهنگ فارسی عمید۱. مردم پست و فرومایه؛ سفلگان. Δ با این معنی به هر دو صورت مفرد و جمع به کار میرود.۲. [قدیمی] = راجل