خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریونجو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ریونجو
/rivanju/
معنی
= موریانه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریونجو
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) = رونجو. رونجه : موریانه . دیوک . ارضه .
-
ریونجو
لغتنامه دهخدا
ریونجو. [ ری وَ ] (اِ) ریونجه . دیوک . ارضه . (ناظم الاطباء) (از برهان ). کرم چوبخوار که به تازی ارضه خوانند و در فرهنگ جهانگیری «ردنجو» آورده ظاهراً در اصل دیوچه باشد. (انجمن آرا) (از آنندراج ). موریانه . دیوک . ارضه . ریونجه . (فرهنگ فارسی معین ). ...
-
ریونجو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رونجو، ریونجه› (زیستشناسی) [قدیمی] rivanju = موریانه
-
جستوجو در متن
-
ریونجه
لغتنامه دهخدا
ریونجه . [ ری وَ ج َ / ج ِ ] (اِ) ریونجو. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ). ارضه . عثه . بیوالارض . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریونجو شود.
-
تافشک
لغتنامه دهخدا
تافشک . [ ف َ ش َ ] (اِ) دیوک باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (ناظم الاطباء). جانوری است که آن را بفارسی دیوک گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). و آن را دیوچه و ریونجو و رنجو و لنبک نیز خوانند و بتازی ارضه نامند. (فرهنگ جهانگیری ). بعربی ارضه خوانند. (ب...
-
کژه
لغتنامه دهخدا
کژه . [ ک َ ژَ ] (اِ) چوب خواره . کزه ٔ چوب . چوب خور. کرم چوب . (زمخشری ). ارضه .ریونجو. اورنگ . موریانه . || کُرِه غله . سوسه . شپشه ٔ گندم . || دیوک جامه . دیوچک جامه . کرم جامه . (زمخشری ). پت . بید. (یادداشت مؤلف ).
-
رونجو
لغتنامه دهخدا
رونجو. [ رَ وَ ] (اِ) کرمی باشد چوبخوارو به عربی ارضه گویند. (برهان ) (از آنندراج ). نام کرمی است که از زمین بروید و هرچه از زمین افتاده باشد بخورد و تباه سازد و پشمینه را ضایع کند و آنرا دیوچه و دیوک و ریونجو نیز گویند و به تازی ارضه خوانند. (فرهنگ ...
-
موریانه
لغتنامه دهخدا
موریانه . [ ن َ /ن ِ ] (اِ) زنگاری باشد که آهن و فولاد را ضایع کند. (برهان ). زنگاری که آهن و فولاد را ضایع می کند به طوری که از صیقل کردن برطرف نشود. (ناظم الاطباء). مورانه . مورجانه . مورچانه . (غیاث ) (آنندراج ) : بس که دنیا را کمر بستم چو مور دان...