لغتنامه دهخدا
اوفر. [ اَ ف َ ] (ع ص ) (سقاء...) مشک تمام پوست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ن تف ) نعت تفضیلی است از وافر. وافرتر : نصیب اوفر از ثنا و ثواب او را حاصل کرده . (عتبةالکتبة).مهمان عزیز دارند اهل عرب به سنت زآنم عزیز کردی دادی کمال اوفر.<b