زانوبندلغتنامه دهخدازانوبند. [ ب َ ] (اِ مرکب ) عقال . (دهار). طنابی که زانوی شتر بدان بندند تا بر نتواند خاست : گشادم هر دو زانوبندش از پای چو مرغی کش گشایند از حبایل . منوچهری .ابوبکر سوگند خورد که اگر زانوبند اشتری از آنک در عهد پی
عقالفرهنگ فارسی عمید۱. بندی که اعراب کوفیه را با آن به سر خود میبندند.۲. [قدیمی] زانوبند شتر؛ ریسمانی که با آن زانوی شتر را میبندند.
پاورجهpowerizer, bounce shoes, jumping shoes, sky runnerواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای تفریحیـ ورزشی، دارای فنر و اهرم مهار و زانوبند که پاها را در آن قرار میدهند و با آن میتوانند تا دو متر بالا بپرند
حردلغتنامه دهخداحرد. [ ح َ رَ ] (ع اِمص ) دردی است در قوائم شتر که اعصاب او خشک میشود بواسطه ٔ زانوبند. حردة. (منتهی الارب ). رجوع به حَرَدة شود.