لغتنامه دهخدا
زاحف . [ ح ِ ] (ع ص )(از زحف ) راه رونده . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || لشکر که در اثر کثرت بگرانی راه بسوی جهاد پیماید . (اقرب الموارد) (تاج العروس از اساس ). || لشکر که آرام آرام بسوی جهاد رود. قوله تعالی : اذا لقیتم الذین کفروا زحفاً (قرآن 15