صندلی کودکbaby car seat, child safety seat, infant safety seat,child restraint system, child seat,baby seat, restraining car seat, car seatواژههای مصوب فرهنگستانصندلی ایمنی برای نشستن کودک در خودرو بهمنظور جلوگیری از آسیب رسیدن به او در هنگام تصادف
هشداردهندة کمربند ایمنیseat belt reminder/ seatbelt reminder, SBR, seat belt warning, seat belt alarmواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که در صورت نبستن کمربند ایمنی ازطریق علائم صوتی یا تصویری یا نوری هشدار میدهد
نشیمن طوقهbead seatواژههای مصوب فرهنگستانناحیۀ داخلی رینگ (rim) که تایر بر روی آن قرار میگیرد و آببندی هم میشود
ایجاد تَرَک و نشستcrack and seatواژههای مصوب فرهنگستانفرایند ایجاد تَرَک و ترمیم سطح راههای بتنی فرسوده با تقسیم سطح یکپارچه به قطعات کوچکتر و اعمال فشار توسط غلتک
صندلی تاشوjump seat/ jumpseatواژههای مصوب فرهنگستانصندلیای در اتاقک خلبان که خدمۀ پرواز از آن استفاده نمیکنند، اما سایر خدمۀ مجاز هواگَرد میتوانند آن را اشغال کنند
زاتورقلغتنامه دهخدازاتورق . [ ] (اِ) مؤلف تاریخ سیستان آرد: باز میان مردمان اوق تعصب شنگل و زاتورق افتاد اندر سنه ٔ احدی و اربعین و بوالفتح آنجا شد و ایشان را از آن زجر کرد. (تاریخ سیستان ص 325). و مفهوم این کلمه معلوم نشد.
زاتسپرملغتنامه دهخدازاتسپرم . [ ت ِ پ َ رَ ] (اِخ ) یکی از دانشمندان و مؤلفان زردشتی دوره ٔ عباسیان و دستور سیرجان کرمان و برادر منوچهر دستور زردشتی بوده است کتاب منتخبات وی بنام منتخبات زاتسپرم از کتب دینی پهلوی است و تقریباً شامل 19000 کلمه ٔ پهلوی میباشد. دس
زاتشهلغتنامه دهخدازاتشه . [ ش َ ] (اِخ ) سرزمین غله خیزی است در ناحیه ٔ زاب شمالی (از جزائر غربی آفریقا) واقع در 30کیلومتری جنوب یسکرة و از متعلقات قسطنطنیه بوده است . قلعه ٔ استواری در این ناحیه بوده که پایگاه محکمی برای نیروهای مسلمین بشمار میرفته است . قوای
زاتورداتلغتنامه دهخدازاتوردات . (اِخ ) یکی از شاهان پارس (165 ق . م .) در دوره ٔ دوم که دوره ٔ استقلال پارس و مجزا شدن آن است از دولت سلوکی . این دوره با سلطنت منوز شروع میشود و خط سکه ها آرامی است . امراء و شاهان پارس قدیم را از روی سکه های یافت شده به سه دوره ت
زاتونلغتنامه دهخدازاتون . [ ت ُ ] (اِخ ) حاکم برشلونه (یکی از بزرگترین شهرستانهای اندلس که سالها در حصار فرانسویها بود و شارلمانی پادشاه فرانسه برای دست یافتن بدان رنج فراوان برد). شکیب ارسلان در الحلل السندسیه چنین آرد: امیر برشلونه که مورخان فرنگ وی را زاتون نام داده اند شارلمانی را فریب داد
فرزادواژهنامه آزادبهترین زاده شده اسم کردی است,از دو بخش تشکیل شده,فره(زیاد)و زات که تغییر پیدا کرده به مرور زمان یعنی(شجاعت)و معنی کلی آن شجاع و بی باک.
صقرلغتنامه دهخداصقر. [ ص َ ] (اِخ ) قاره ای است به مروت از زمین یمامة مربنی نمیر را. (معجم البلدان ). و بدانجا قاره ٔ دیگری است که آن را نیز صقر گویند. راعی نمیری گفته است :جعلن اریطا بالیمین و رمله و زات لغاط بالشمال و خانقه و صادفن بالصقرین صوب سحابةتضمنها جنبا غدیر و خافقه