زأدلغتنامه دهخدازأد. [ زَءْدْ / زَ ءَ / زُءْدْ ] (ع مص ) ترسانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و زئود نیز آمده . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). رجوع به زئود شود.
صندلی کودکbaby car seat, child safety seat, infant safety seat,child restraint system, child seat,baby seat, restraining car seat, car seatواژههای مصوب فرهنگستانصندلی ایمنی برای نشستن کودک در خودرو بهمنظور جلوگیری از آسیب رسیدن به او در هنگام تصادف
هشداردهندة کمربند ایمنیseat belt reminder/ seatbelt reminder, SBR, seat belt warning, seat belt alarmواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که در صورت نبستن کمربند ایمنی ازطریق علائم صوتی یا تصویری یا نوری هشدار میدهد
نشیمن طوقهbead seatواژههای مصوب فرهنگستانناحیۀ داخلی رینگ (rim) که تایر بر روی آن قرار میگیرد و آببندی هم میشود
ایجاد تَرَک و نشستcrack and seatواژههای مصوب فرهنگستانفرایند ایجاد تَرَک و ترمیم سطح راههای بتنی فرسوده با تقسیم سطح یکپارچه به قطعات کوچکتر و اعمال فشار توسط غلتک
صندلی تاشوjump seat/ jumpseatواژههای مصوب فرهنگستانصندلیای در اتاقک خلبان که خدمۀ پرواز از آن استفاده نمیکنند، اما سایر خدمۀ مجاز هواگَرد میتوانند آن را اشغال کنند
زاد بر زادلغتنامه دهخدازاد بر زاد. [ ب َ ] (ق مرکب ) مخفف زاده بر زاده بمعنی پشت بر پشت و اباً عن جدّ. (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) : همه زاد بر زاد خویش منندکه در هند برپای پیش منند. فردوسی . || نسل بعد نسل . اولاد بر اولاد <span class
زاد بر زادفرهنگ فارسی عمیدزادهبرزاده؛ پشتبرپشت؛ نسلبرنسل؛ پدربرپدر؛ اباعنجد: ◻︎ همه زادبرزاد خویش منند / که در هند برپای پیش منند (فردوسی: ۶/۵۶۵).
زادخولغتنامه دهخدازادخو. (ص مرکب ) مخفف زادخوست که بمعنی پیر فرتوت باشد. (آنندراج ). پیر سالخورده . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). و رجوع به زادخور و زادخوست شود.