زبالةلغتنامه دهخدازبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) جد محمدبن حسن بن ابی الحسن . محدث است . (تاج العروس )(منتهی الارب ) (انساب سمعانی ). رجوع به زبالی شود.
زبالةلغتنامه دهخدازبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) دختر عتبةبن مرداس که شاعرة است . (منتهی الارب ). وی خواهر هردان و خدله است و با لعین منقری مهاجاة داشته و همچنین با خواهر خویش خدله اشعاری در هجو یکدیگر تبادل کرده اند. (تاج العروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
زبالةلغتنامه دهخدازبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) موضعی است . از آنجا است محمدبن حسن بن عباس . (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
زبالةلغتنامه دهخدازبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) ابن تمیم برادر عمروبن تمیم است . ابن اعرابی گوید: (قبیله ٔ او) بسیار نیستند. (تاج العروس ).
بازده تخریب و حذفdestruction and removal efficiencyواژههای مصوب فرهنگستاندرصد تخریب و حذف پسماند در زبالهسوز
تأسیسات درهمسوزانیmass burn facilityواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زبالهسوز که در آن پسماندها را بدون جداسازی یا فراوری برای بازیافت میسوزانند
تهخاکسترbottom ashواژههای مصوب فرهنگستانباقیماندۀ ناشی از سوختن زباله یا سوخت در دیگ بخار یا زبالهسوز
ابن زبالهلغتنامه دهخداابن زباله . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) اخباری ونسابه . او راست : کتاب اخبارالمدینه . (ابن الندیم ).