زبدهفرهنگ مترادف و متضاد۱. برگزیده، صفی، گزیده، منتخب ۲. سرآمد، ممتاز ۳. خلاصه، مجمل، مختصر ۴. جوهر، خالص
زبدةلغتنامه دهخدازبدة. [ زَ دَ ] (ع اِ) لغتی است در زباد. رجوع به دزی ذیل «زبده » و «زباد» و زباد در این لغت نامه شود.
طهرةلغتنامه دهخداطهرة. [ طُ رَ ] (ع اِمص ) پاکی . پاکیزگی . اسم است مر طهارت را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). طهارت : مرده را چون بسوزانند خاکستر او را در آن آب پاشند، و آن را زبد
خالصفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیآمیغ، بیغش، پاک، رحیق، زبده، ساده، سارا، سره، صاف، صافی، غیرمخلوط، مروق، مصفی، مطلق، ناب، ناپالوده ≠ ناخالص، ناسره ۲. بیشائبه، بیریا ۳. پاک، بیآلایش، ناآلو
خلاصهلغتنامه دهخداخلاصه . [ خ ِ / خ ُ ص َ ] (ع اِ) خلاصة. پاکیزه ترین و خالص ترین و بهترین اجزاء و مواد یک چیز. گزیده ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب )
مرتضیلغتنامه دهخدامرتضی . [ م ُ ت َ ضا ] (اِخ ) لقب علی بن ابی طالب است علیه السلام : خاصه تر این گروه کز دل پاک شیعت مرتضای کرارند. ناصرخسرو.زبده ٔ دور عالمی زان چو نبی و مرتضی
زبدةالطرطیرلغتنامه دهخدازبدةالطرطیر. [ زُ دَ تُطْ طَ ] (ع اِ مرکب ) ترترات پتاسیم اسیدی پاک بی تارتارات پتاسیم . (معجم طبی انگلیسی عربی : ترتر). بستانی آرد: مقصود کرم ترتر یعنی پتاس اس