لغتنامه دهخدا
زبنی . [ زِ نی ی ] (ع ص ، اِ) واحد زبانیه یا واحد زبانیه زابن است یا زبان . (منتهی الارب ). زبنی متمرد از انس و جن ، واحد زبانیة است بدین معنی ، یا واحدآن زبنیة است . (اقرب الموارد). برخی گویند واحد زبانیه ، زبنی است . (البستان ). || زبنی ؛ مرد سخت . واحد زبانیه بدین معنی ، ی