زخاخةلغتنامه دهخدازخاخة. [ زَخ ْ خا خ َ ] (ع ص ) زنی که در وقت جماع آب راند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از محیط المحیط) (از متن اللغة). زنی که آب میاندازد هنگام جماع .(ترجمه ٔ قاموس ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ).
زخاءلغتنامه دهخدازخاء. [ زَخ ْ خا ] (ع ص ) آنکه بول خود را بدور افکند. (از متن اللغة). || زنی که وقت جماع آب راند. (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به زخاخة و زخ شود.
زخلغتنامه دهخدازخ . [ زَخ خ ] (ع مص ) این کلمه ریشه ای است صحیح که معنی دور افکندن و چیزی را از خود جدا کردن دهد. (از مقاییس اللغة ج 3 ص 7). معنی اصلی این ماده دفع و افکندن است . (از متن اللغة). دفع. (الدرالنثیر سیوطی ). اب