خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زراندود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زراندود
فرهنگ فارسی معین
(زَ. اَ) (ص مف .) هر چیز آمیخته شده با طلا.
-
جستوجو در متن
-
تذهیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) زر گرفتن ، زراندود کردن .
-
طلا گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ تَ) [ ع - فا. ] (مص م .) زراندود کردن .
-
تمویه
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - زراندود کردن . 2 - دروغی را حق جلوه دادن .
-
اذهاب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - بردن ، دور کردن . 2 - جاری ساختن . 3 - زراندود کردن .
-
مموه
فرهنگ فارسی معین
(مُ مَ وَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - زراندود، آب زر داده . 2 - خوش ظاهر و بد باطن .
-
مزخرف
فرهنگ فارسی معین
(مُ زَ رَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - آراسته شده با چیزهای فریبنده . 2 - سخن بی اصل و بی - معنی . 3 - زراندود. 4 - بی ارزش ، بیهوده . 5 - زشت ، ناپسند.