زراوهلغتنامه دهخدازراوه . [ زَ وِ ] (اِخ ) نام پهلوانی است از پهلوانان ایران . (برهان ) (آنندراج ). نام یکی از پهلوانان ایران . (ناظم الاطباء).
زراوحلغتنامه دهخدازراوح . [ زَ وِ ] (ع اِ) ج ِ زروح و زروحة.(منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پشته ٔ خرد یا پشته ٔ پهنا پست یا ریگ توده ٔ کج . (آنندراج ). رجوع به مفردهای این کلمه شود.
جراوةلغتنامه دهخداجراوة. [ ج ِ وَ ] (ع اِ) یکی از آلات است و آن ابزاری است از پوست و چرم که گلوله ٔ گلی در آن قرار میدهند و از کمان رها میکنند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 138).
جراوةلغتنامه دهخداجراوة. [ ج ُ وَ ] (اِخ ) ناحیه ای است از اعمال فحص البلوط در اندلس . (از معجم البلدان ). نام یکی از بلاد اندلس است . (از روضات الجنات ص 65). در حلل السندسیه جراو بدون تاء نام مدینه ای ذکر شده است . رجوع به جراو شود.
جراوةلغتنامه دهخداجراوة. [ ج ُ وَ ](اِخ ) نام موضعی است به افریقیه که بین قسطنطنیه و قلعه ٔ بنی حماد قرار گرفته است . (از معجم البلدان ).