خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرتک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زرتک
/zartak/
معنی
۱. عصیر گل کاجیره که زردرنگ است.
۲. محلول زعفران.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زرتک
لغتنامه دهخدا
زرتک . [ زَ ت َ ] (اِ مرکب ) آب خسق باشد و خسق گل گاویشه را گویند یعنی آب گل گاویشه . (برهان ) آب خسق . آب گل گاویشه . (فرهنگ فارسی معین ). عصیر گل کافشه . (ناظم الاطباء). || آب زعفران را نیز گفته اند. (برهان ).آب زعفران . (فرهنگ فارسی معین ). عصیر ز...
-
زرتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zartak ۱. عصیر گل کاجیره که زردرنگ است.۲. محلول زعفران.
-
زرتک
فرهنگ فارسی معین
(زَ تَ)(اِمر.) 1 - آب زعفران . 2 - زرشک .
-
جستوجو در متن
-
آب خسق
فرهنگ واژههای سره
زرتک
-
زردک
لغتنامه دهخدا
زردک . [ زَ دَ ] (اِ مصغر) معروف است و آن را گزر نیز گویند و معرب آن جزر است . (برهان ). گزر. (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جزر. (ناظم الاطباء). گزر. جزر. اسطافیلن . استافولینس . اصطفلین . اصطفلینه . زردویه . حویج . صباحیه . (...
-
زرنگ
لغتنامه دهخدا
زرنگ . [ زَ رَ ] (اِ) نام درختی است کوهی و آن بسیار محکم و سخت می باشد. و از آن تیر، نیزه ، حنای زین و امثال آن سازند. گویند آتش آن قریب به چهل شبانه روز «؟» بماند. (برهان ) (ازانجمن آرا) (از آنندراج ). درختی است کوهی که اگر آتش آن ضبط کنند، مدتی بما...
-
زرده
لغتنامه دهخدا
زرده . [ زَ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) زردک . زرتک . (فرهنگ فارسی معین ). اسبی را گویند که زردرنگ باشد. (برهان ). اسبی را گویند که رنگ آن زرد باشد. (جهانگیری ). اسب زردرنگ . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء). اسبی که زر...