لغتنامه دهخدا
جرجومة. [ ج ُ م َ ] (اِخ ) شهری است بر کوه لکام به مرز شام نزدیک معدن زاج که بین پیاس و بوقه بنزدیکی انطاکیه قرار دارد و مردم آنجا را جراجمه گویند وضع آنان در زمان استیلای رومیان چنین بود که بر جان خویشتن میترسیدند و مسلمانان از وضع آنان آگاه نبودند. ابوعبیده حبیب بن سلمه ٔ ف