زرگرانلغتنامه دهخدازرگران . [ زَ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان انگوران است که در بخش ماه نشان شهرستان زنجان واقع است و 202 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
زرگرانلغتنامه دهخدازرگران . [ زَ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دربقاضی است که در بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
زرگرانلغتنامه دهخدازرگران . [ زَ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رامجرد است که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 273 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
زرگرانلغتنامه دهخدازرگران . [ زَ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکاوند است که در بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
زریرانلغتنامه دهخدازریران . [ زَ ] (اِخ ) دهی است به بغداد، (منتهی الارب ). قریه ای میان حله و بغداد در غربی ایوان کسری ̍ که فرات مغرب و دجله مشرق آن را آبیاری کند. رجوع به یادگار زریران شود. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). رجوع به مزدیسنا شود.
زرگران بالالغتنامه دهخدازرگران بالا. [ زَ گ َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاغه است که در بخش درود شهرستان بروجرد واقع است و 514 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
زرگران پایینلغتنامه دهخدازرگران پایین . [ زَ گ َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاغه است که در بخش دورود شهرستان بروجرد واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
ده زرگرانلغتنامه دهخداده زرگران . [ دِه ْ زَ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن در 24هزارگزی جنوب آخوره . دارای 429 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span c
زرگران بالالغتنامه دهخدازرگران بالا. [ زَ گ َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاغه است که در بخش درود شهرستان بروجرد واقع است و 514 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
زرگران پایینلغتنامه دهخدازرگران پایین . [ زَ گ َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاغه است که در بخش دورود شهرستان بروجرد واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
ده زرگرانلغتنامه دهخداده زرگران . [ دِه ْ زَ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن در 24هزارگزی جنوب آخوره . دارای 429 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span c
دمگاهفرهنگ فارسی معین(دَ) (اِمر.) 1 - محل کار گذاشتن دم در کنار کوره . 2 - کوره ، کوره زرگران و آهنگران و مسگران .
حملوجلغتنامه دهخداحملوج . [ ح ُ ] (ع اِ) حملاج . دمه ٔ زرگران . دم آهنگران . || شاخ گاو. ج ، حمالیج . (منتهی الارب ).
زرگران بالالغتنامه دهخدازرگران بالا. [ زَ گ َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاغه است که در بخش درود شهرستان بروجرد واقع است و 514 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
زرگران پایینلغتنامه دهخدازرگران پایین . [ زَ گ َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاغه است که در بخش دورود شهرستان بروجرد واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
ده زرگرانلغتنامه دهخداده زرگران . [ دِه ْ زَ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن در 24هزارگزی جنوب آخوره . دارای 429 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span c