لغتنامه دهخدا
زرگون . [ ز ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) به رنگ زر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ذهبی اللون . زریون . (یادداشت ایضاً). زردفام . طلایی . زریون . (فرهنگ فارسی معین ) : نماز شام پدید آمد آفتاب از دورچو زرگون سپری گشته گرد