خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زعم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زعم
/za'm/
معنی
گمان؛ ظن.
〈 بهزعمِ: بهگمانِ؛ بهپندارِ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. باور، تصور، توهم، حدس، رای، ظن، عقیده، گمان، نظر
۲. پایندانی، پذرفتاری، ضمانت، کفالت
۳. ریاست، زعامت، سروری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زعم
فرهنگ فارسی معین
(زَ عْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) به عهده گرفتن . 2 - (اِمص .) کفالت .
-
زعم
فرهنگ فارسی معین
(زَ یا زِ یا زُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) گمان بردن . 2 - (اِ.) گمان .
-
زعم
لغتنامه دهخدا
زعم . [ زَ ] (ع اِمص ) پذرفتاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پذیرفتاری . پایندانی . کفالت . (فرهنگ فارسی معین ). || مهتری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهتری . سروری . (فرهنگ فارسی معین ).
-
زعم
لغتنامه دهخدا
زعم . [ زَ ] (ع مص ) زعامة. (ناظم الاطباء). به عهده گرفتن . قبول کردن . کفالت کردن . پایندانی کردن . (فرهنگ فارسی معین ). ضامن و پذیرفتار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد ). || مهتر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گمان بردن و د...
-
زعم
لغتنامه دهخدا
زعم . [ زَ زِ / زُ ] (ع اِ) گفتار حق یا باطل و دروغ (ضد) و بیشتر در آنچه در او شک و شبهه است گفته شود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). به فتح و ضم افصح است بمعنی گمان و ظن . (غیاث ). گفتار حق باشد یا باطل و دروغ ، لیکن به فتح و ضم ّ حرف اوّل افص...
-
زعم
لغتنامه دهخدا
زعم . [ زَ ع َ ] (ع مص ) طمع کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). امید داشتن و حرص نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
زعم
لغتنامه دهخدا
زعم . [ زَ ع ِ ] (ع ص ) شِواء زَعم ؛ بریانی بسیار چرب زود جاری شونده بر آتش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زعم
واژگان مترادف و متضاد
۱. باور، تصور، توهم، حدس، رای، ظن، عقیده، گمان، نظر ۲. پایندانی، پذرفتاری، ضمانت، کفالت ۳. ریاست، زعامت، سروری
-
زعم
دیکشنری فارسی به عربی
اِدَّعاءٌ
-
زعم
دیکشنری عربی به فارسی
تاکيد , اثبات , تاييد ادعا , اظهارنامه , اعلا ميه , بيانيه , اگهي , اخبار , اعلا ن , درگيري , وانمودسازي , تظاهر , بهانه , ادعا
-
زعم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] za'm گمان؛ ظن.〈 بهزعمِ: بهگمانِ؛ بهپندارِ.
-
واژههای مشابه
-
زَعَمَ
فرهنگ واژگان قرآن
پنداشت (زعم به معناي مطلق اعتقاد است ، ليکن بيشتر در اعتقاد باطل استعمال شده)
-
به زعم
فرهنگ واژههای سره
به باور
-
به زعم
دیکشنری فارسی به انگلیسی
according