لغتنامه دهخدا
جغازه . [ ج َ زَ / زِ ] (اِ) بیخ جغش و آن تره یی است که در بهار پیش از همه ٔ سبزیها بروید. (برهان ). رجوع به جغش و جغشت شود. || نان ارزن . || سرخی که زنان بر روی مالند. (برهان ). غازه . سرخاب . گلگونه . غلغونه . رجوع به سرخاب شود. || ناف حیوا