جیغه جیغه کردن ابرولغتنامه دهخداجیغه جیغه کردن ابرو. [ غ َ / غ ِ غ َ / غ ِ ک َ دَ ن ِ اَ ] (مص مرکب ) چیزی است که با سوده طلق یعنی ابرک (ابرق ) آمیخته و سازند و زنان بخصوص درروستاها بر پیشانی و ابرو چسبانند. مثل مقیش ریزه که مرسوم زنان هند
جیغهلغتنامه دهخداجیغه . [ غ َ / غ ِ ] (اِ) زیوری مرصع که سلاطین و امراء بر سر زنند. جغّه . جقّه . (غیاث ) (آنندراج ) : لعل گوهربار او از بس مرصعخوان بودجیغه گردد چون زند از چشم فریادم بسر. اشرف .جی
جغهلغتنامه دهخداجغه . [ ج ِغ ْ غ َ / غ ِ ] (اِ) زیوری است که از پر درنا یاکلنگ یا مرغ ماهیخوار سازند و بر کلاه نهند و بیشتر بهادران و دلیران بر سر گذارند. (شعوری ج 1 ص 324) جقه . جیقه . جیغه
جوزغهلغتنامه دهخداجوزغه . [ ج َ زَ غ َ ] (معرب ، اِ) معرب گوزغه است که گوزه و غلاف پنبه باشد. (برهان ). امروز آنرا غوزه گویند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به گوزغه شود.
گوزغهلغتنامه دهخداگوزغه . [ گ َ / گُو زَ غ َ / غ ِ ] (اِ) غوزه و غلاف پنبه را گویند، و معرب آن جوزغه است . (برهان ). غوزه ٔ پنبه ، و معرب آن جوزغه است . (از رشیدی ). قیاس کنید با غوژ. غوژه . گوزه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین )