زفانیلغتنامه دهخدازفانی . [ زِف ْ فا نی ی ] (ع ص ، اِ) شتر مرغ نر بسیار زف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
زفنیلغتنامه دهخدازفنی . [ زِ ] (اِ) سنگی باشد سیاه رنگ و آن دافع قروح و جذام است . (برهان )(آنندراج ). سنگی سیاه رنگ و دوائی . (ناظم الاطباء).
جفنگلغتنامه دهخداجفنگ . [ ج َ ف َ ] (ص ) بیهوده . (ناظم الاطباء). یاوه . یافه . سخن لغو و بیهوده . مهمل . هرزه . ژاژ. لاطائل . خزعبل . کلام بی اساس و هرزه . گفته ٔ باطل . (ناظم الاطباء). رجوع به ژاژ شود.