لغتنامه دهخدا
زقزقة. [ زَ زَ ق َ ] (ع مص ) سرگین افکندن مرغ . || خورش دادن مرغ چوزه را بدهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || برجهانیدن کودک . (زوزنی ) (مجمل اللغة، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). برجهانیدن مادر کودک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رقصانیدن مادر طفل