خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنبق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زنبق
/zambaq/
معنی
گیاهی پایا، با برگهای دراز شمشیری، ساقۀ کوتاه و گلهایی به رنگهای مختلف که مصرف دارویی دارد؛ سوسن؛ سوسن آزاد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنبق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: زنبه، جمع: زَنابِق] ‹زنبک، زنبه› (زیستشناسی) zambaq گیاهی پایا، با برگهای دراز شمشیری، ساقۀ کوتاه و گلهایی به رنگهای مختلف که مصرف دارویی دارد؛ سوسن؛ سوسن آزاد.
-
زنبق
لغتنامه دهخدا
زنبق . [ زَم ْ ب َ ] (اِ) چیزی چون طبقی یاکاسه ٔ خرد از بلور یا آبگینه یا فلزی زیر شمع و بالای پایه شاخه های جار و چهلچراغ و شمعدان ، و این همانست که قدما لگن می گفتند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || در تداول ، زنبر که بدان گل و خشت کشند.(یادداشت ایضا...
-
زنبق
لغتنامه دهخدا
زنبق . [ زَم ْ ب َ ] (ع اِ) روغن یاسمین که به هندی چنبیلی است در دوم گرم و در اول خشک . ملطف و ملین و مقوی اعضا و طلای آن جهت رفع قشعریره و سردی دماغ و اعضای مفاصل نافع. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). روغن یاسمین . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : ز...
-
زنبق
لغتنامه دهخدا
زنبق . [ زُم ْ ب َ ] (اِخ ) ناحیه ای است به بصره بر جانب فرات و دجله در نصر. (از معجم البلدان ).
-
Iris
زنبق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از زنبقیانِ علفی چندساله با 200 تا 300 گونه و ساقههای زیرزمینی و گلهای زیبا که در نواحی معتدلۀ نیمکرۀ شمالی پراکندهاند
-
زنبق
فرهنگ فارسی معین
(زَ بَ) (اِ.) گیاهی است پایا از راستة تک لپه ای ها جزو گروهی که جام و کاسة رنگین دارند و سردستة زنبقی ها می باشند. این گیاه دارای ساقة زیرزمینی نشاسته دار و گل های رنگین معطر است .
-
زنبق
دیکشنری فارسی به عربی
زنبق , علم
-
زنبق
دیکشنری عربی به فارسی
سوسن سفيد , زنبق , زنبق رشتي , لا له , گل لا له
-
واژههای مشابه
-
ام زنبق
لغتنامه دهخدا
ام زنبق . [ اُم ْ م ِ زَم ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) شراب . (از المرصع) (از المنجد) (از اقرب الموارد).
-
زنبق رشتی
دیکشنری فارسی به عربی
زنبق
-
گل زنبق
واژهنامه آزاد
سرن.
-
زنبق (گیاه شناسی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
iris
-
زنبق سفید (گیاه شناسی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
orris
-
زنبق وحشی (گیاه شناسی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
flag