زنوبیلغتنامه دهخدازنوبی . [ زِ ن ُ ] (اِخ ) همسر رادامیست شاهزاده ٔ گرجستان که با حیله و نیرنگ بر مهرداد پادشاه ارمنستان غلبه کرد و خودپادشاه ارمنستان گردید. پس از چندی ارامنه برضد او شوریدند رادامیست با زنش فرار کرد و در حال فرار برای اینکه زنش اسیر دشمنان نگردد زخمی مهلک بر زنوبی وارد ساخت و
جنوبیلغتنامه دهخداجنوبی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به جنوب . || روز گرم و تابناک . (ناظم الاطباء) : فصل جنوبی ، هرگاه زمستان جنوبی باشد یعنی گرم و بارنده و از پس او بهار شمالی باشد یعنی سرد و خشک بیشتر زنان آبستن را بچه بیفتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).- جنوبی طالع <span
چین جنوبیلغتنامه دهخداچین جنوبی . [ ن ِ ج َ / ج ُ ] (اِخ ) رجوع به چین و تاریخ مغول اقبال ودایرة المعارف فارسی شود.
لنژنلغتنامه دهخدالنژن . [ ل ُ ژَ ] (اِخ ) سخنور یونانی ، مولد امز. وی وزیر زنوبی ملکه ٔ پالمیر بود (حدود 213-273 م .).
بث زبینهلغتنامه دهخدابث زبینه . [ ب َ زِ ن َ ] (اِخ ) زینب . زنوبی به ضبط رومیان . نام زن اذینه که چون شوهرش بقتل رسید به اتفاق پسرش وهب اللات زمام حکومت را به دست گرفت . وهب اللات چون میخواست در مقابل روم مستقل شود در سال 271 م . خود را اگوستوس خواند، آنگاه اورل
پالمیرلغتنامه دهخداپالمیر. (اِخ ) شهر مشهور در برّالشام که امروز آنرا تَدمُر یعنی شهر نخل گویند واکنون دهکده ای ویران است بسوریه که سابقاً خاصه در زمان سلطنت زنوبی شهری بزرگ بوده است و رومیان آنرا در سال 272م . مسخر کردند و اورلین آنرا خراب کرد و درتمام قرون وس
زنوبلغتنامه دهخدازنوب . [زِ نُب ْ ] (اِخ ) ملکه ٔ سوریه (پالمیر) و همسر اذینه امیر عرب که بر سوریه و قسمت عمده ٔ ایالات رومی آسیای قدامی تسلط داشت و از طرف قیصر روم به لقب امپراتوری نائل شده بود. زنوب یا زنوبی یا زنوبیا یا بث زبینه ، پس از قتل شوی خود به اتفاق پسرش زمام حکومت را بدست گرفت و د
ارمنستانلغتنامه دهخداارمنستان . [ اَ م َ ن ِ ] (اِخ ) ارمن . ارمنیه . ارمینیه . (دمشقی ). ناحیه ای در آسیای غربی که از جانب شمال به گرجستان و از مشرق به بحر خزر و از جنوب به درّه ٔ علیای دجله و از مغرب به درّه ٔ فرات غربی یا قره سو محدود است . این ناحیت اکنون در تصرف سه دولت روس و ترکیه و ایران ا