زهرناکلغتنامه دهخدازهرناک . [ زَ ] (ص مرکب ) زهرآلوده . (آنندراج ). سم دار و زهرآلود. (ناظم الاطباء). زهرآگین . سمی . (فرهنگ فارسی معین ) : های خاقانی ترا جای شکرریز است و شکرگر دهانت را به آب زهرناک آگنده اند. خاقانی .مزاج هوا چون ب