باد زهکشdrainage windواژههای مصوب فرهنگستانبادی ملایم و شبانه، رو به پایین شیب یا درّه، ناشی از سرمایش و چگالش هوا در نزدیک سطح زمین
زهکش خاکیland drain, field drainواژههای مصوب فرهنگستانلولههای سفالی با اتصال لببهلب و طرح جناغی با عمق 300 تا 600 میلیمتر از سطح زهکشی برای تخلیۀ آب
زهکش رگبارstorm water drainواژههای مصوب فرهنگستانمسیری برای جمعآوری آب از سطح معابر بهمنظور کاهش جریان سیلاب ناشی از رگبار
زهکش محافظتیinterceptor drainواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زهکش در کنارة راه برای پیشگیری از نفوذ آب به راه که معمولاً خارج از سطح راه ایجاد میشود
زهکش ناهمسازdiscordant drainageواژههای مصوب فرهنگستانزهکشی که همجهت یا همخوان با ساختارهای زمینشناختی موجود شکل نگرفته باشد
باد زهکشdrainage windواژههای مصوب فرهنگستانبادی ملایم و شبانه، رو به پایین شیب یا درّه، ناشی از سرمایش و چگالش هوا در نزدیک سطح زمین
زهکش خاکیland drain, field drainواژههای مصوب فرهنگستانلولههای سفالی با اتصال لببهلب و طرح جناغی با عمق 300 تا 600 میلیمتر از سطح زهکشی برای تخلیۀ آب
زهکش رگبارstorm water drainواژههای مصوب فرهنگستانمسیری برای جمعآوری آب از سطح معابر بهمنظور کاهش جریان سیلاب ناشی از رگبار
رخداد معدنیmineral occurrenceواژههای مصوب فرهنگستانهر کانسنگ یا کانی اقتصادی که در سنگ بستر آبراههها و زهکشها تجمع کرده و قابل مشاهده است
مجريدیکشنری عربی به فارسیابکند , ابگذر , کاريز , مجرا , راه اب , زهکش , دره کوچک , کارد , کندن , درست کردن
چاه جذبیsoakaway, absorbing well, absorbtion pitواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زهکش بهصورت گودالی مملو از مواد جاذب یا مخزنی تعبیهشده در زیر سطح زمین برای انتقال آبهای سطحی به لایههای زیرین خاک
drainدیکشنری انگلیسی به فارسیزه کشی، ناو، زهکش فاضل آب، اب گذر، کشیدن، اب کشیدن از، زیر اب زدن، زه کشی کردن، زیر اب
drainsدیکشنری انگلیسی به فارسیتخلیه می شود، زه کشی، ناو، زهکش فاضل آب، اب گذر، کشیدن، اب کشیدن از، زیر اب زدن، زه کشی کردن
زهکش خاکیland drain, field drainواژههای مصوب فرهنگستانلولههای سفالی با اتصال لببهلب و طرح جناغی با عمق 300 تا 600 میلیمتر از سطح زهکشی برای تخلیۀ آب
زهکش رگبارstorm water drainواژههای مصوب فرهنگستانمسیری برای جمعآوری آب از سطح معابر بهمنظور کاهش جریان سیلاب ناشی از رگبار
زهکش سنگریزهایFrench drain, rubble drain, stone drainواژههای مصوب فرهنگستانگودالی نسبتاً کمعمق برای جمعآوری آبهای سطحی که در آن لولهای سفالی با اتصالات باز یا لولههای بتنی متخلخل آب را به بستری از سنگریزههایی که گرداگرد لولهها پشتهریزی شدهاند میرساند
زهکش ماسهایsand drainواژههای مصوب فرهنگستانزهکشی شامل یک گمانۀ قائم و ماسهای که برای تسهیل تخلیۀ آب آن را پر میکند
زهکش محافظتیinterceptor drainواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زهکش در کنارة راه برای پیشگیری از نفوذ آب به راه که معمولاً خارج از سطح راه ایجاد میشود
باد زهکشdrainage windواژههای مصوب فرهنگستانبادی ملایم و شبانه، رو به پایین شیب یا درّه، ناشی از سرمایش و چگالش هوا در نزدیک سطح زمین
زیرزهکشunderdrainواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ جمعآوری آب صافشده و توزیع آب واشویه که از آن در زیر بستر صافیهای دانهای استفاده میشود