زوبالالغتنامه دهخدازوبالا. [ زُ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلعه ٔ نو است که در بخش کلات شهرستان قوچان واقع است و 575 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
زابلیلغتنامه دهخدازابلی . [ ب ُ ] (اِخ ) ابوالثنا احمدبن محمد یکی از علماء قرن دهم هجری دولت عثمانی بود و بسال 965 هَ .ق . کتابی در اعراب القرآن تألیف کرده است . (قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به ریحانة الادب ج 2 ص <span class
زابلیلغتنامه دهخدازابلی . [ ب ُ ] (ص نسبی ) منسوب به زابل : وزو آفرین بر سپهدار زال یل زابلی پهلو بی همال . فردوسی (شاهنامه ). و رجوع به سیستانی در لغت نامه شود.
زابلیفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به زابل.۲. از مردم زابل: ◻︎ از او آفرین بر سپهدار زال / یل زابلی مهتر بیهمال (فردوسی: ۱/۲۷۹ حاشیه).
جابلولغتنامه دهخداجابلو. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل واقع در 15 هزارگزی خاوری اردبیل و 8 هزارگزی شوسه ٔاردبیل به آستارا. در جلگه قرار دارد و هوای آن معتدل است . دارای 418