لغتنامه دهخدا
مزوجه . [ م ُ زَوْ وَ ج َ ] (ع ص ) مزوجة. || (اِ) کلاهی است که میان آن پنبه می آکنند. (مؤیدالفضلا) (شرفنامه ٔ منیری ). کلاهی است که میان آن پنبه آکنده باشند. (شمس اللغات ). در شرح سودی بر حافظ گوید: «مزوجه را در روم مجوزه گویند و آن معروف است ولی اینجا مراد از آن تاج صوفیان