زودفهمیلغتنامه دهخدازودفهمی . [ ف َ ] (حامص مرکب ) تیزهوشی . تندفهمی . سرعت انتقال . (فرهنگ فارسی معین ). سرعت انتقال و چالاکی در ادراک . (ناظم الاطباء).
زودفهملغتنامه دهخدازودفهم . [ ف َ ] (نف مرکب ) تیزفهم . (آنندراج ). سریعالانتقال و آنکه به سرعت چیزی را درک نماید. (ناظم الاطباء). تیزهوش . تندفهم . زودیاب . سریعالانتقال . (فرهنگ فارسی معین ).
لقانةلغتنامه دهخدالقانة. [ ل َ ن َ ] (ع اِمص ) تیزی . دریافت و زودفهمی . لقنة. لقن . (منتهی الارب ).
لقانیةلغتنامه دهخدالقانیة. [ ل َ ی َ ] (ع اِمص ) تیزی . دریافت و زودفهمی . لقانه . لقن . (منتهی الارب ).
لقنلغتنامه دهخدالقن . [ ل َ ] (ع اِمص ) تیزی دریافت و زودفهمی . لقنة. لقانة. لقانیة. (منتهی الارب ).
لقنةلغتنامه دهخدالقنة. [ ل َ ن َ ] (ع اِمص ) تیزی دریافت و زودفهمی . لقانة. لقن . لقانیة. (منتهی الارب ).