زودپزلغتنامه دهخدازودپز. [ پ َ ] (نف مرکب ) زودپزنده . آنچه که زود پزد. مقابل دیرپز: این نخود زودپز است . (فرهنگ فارسی معین ).- دیگ زودپز ؛ دیگی که خوراک را در زمانی کوتاه می پزد. (فرهنگ فارسی معین ).
زودپزفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه زود پخته میشود.۲. (اسم، صفت فاعلی) نوعی دیگ که غذا در آن زودتر پخته میشود.
جوادسلغتنامه دهخداجوادس . [ ج َ دِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جادسة، بمعنی زمین شخم نخورده و کشت نشده و معمورنگردیده . (اقرب الموارد). رجوع به جادسه شود.
جادسلغتنامه دهخداجادس . [ دِ ] (ع ص ) زمین بی عمارت و بی زراعت . || آثار محوشده . (منتهی الارب ). || خون خشک . (اقرب الموارد). || درشت از هر چیزی . (منتهی الارب ).