زوزکةلغتنامه دهخدازوزکة. [ زَ زَ ک َ ] (ع مص ) جنبانیدن زن هر دو سرین و پهلو را در رفتار. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || (ص ) زن شتاب پیشی و سبقت گرفته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
جوزقهلغتنامه دهخداجوزقه . [ ج َ زَ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور دارای 227 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده ٔ آن غلات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
جوزقةلغتنامه دهخداجوزقة. [ ج َ زَ ق َ ] (معرب ، اِ) جوزغه . گوزغه . غوزه . گوزه . گرزک . غوزه ٔ بازشده ٔ پنبه ٔ رسمی که هنوز وش را از آن بیرون نیاورده باشند. کتو. (فرهنگ فارسی معین ).
جوزقیلغتنامه دهخداجوزقی . [ ج َ / جُو زَ ] (ص نسبی ) منسوب به جوزق و جوزقه . || غوزه فروش . (دهار). رجوع به جوزقه شود. || منسوب به جوزق ، ناحیه ای به نیشابور. (انساب سمعانی ). || منسوب به جوزق هرات . (انساب سمعانی ). رجوع به جوزق شود.
مزوزکةلغتنامه دهخدامزوزکة. [ م ُ زَ زِ ک َ ] (ع ص ) امراءة مزوزکة؛ زن شتاب پیش درآمده ٔ سبقت گرفته . (منتهی الارب ماده ٔ زوزک ) (ناظم الاطباء).