زُرْتُمُفرهنگ واژگان قرآنزيارت کرديد(عبارت "زُرْتُمُ ﭐلْمَقَابِرَ " هم کنايه از مردن مي تواند باشد و هم به ديدن قبرها رفتن)
جرثملغتنامه دهخداجرثم . [ ج ُ ث ُ ] (اِخ ) موضعی یا آبی است مر بنی اسد را.(منتهی الارب ). نام آبی است از آن بنی اسد که بین قنان و ترمس قرار دارد. (از معجم البلدان ) : تبصرّ خلیلی هل تری من ظعائن تحملن بالعلیاء من قوم جرثم .زهیر (از معجم ال
جراثیملغتنامه دهخداجراثیم . [ ج َ ] (ع اِ) جرثومة به معنی اصل و بن هرچیز. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به جرثومه شود.
جرثوملغتنامه دهخداجرثوم . [ ج ُ ] (ع اِ) اصل هر چیز. جُرثومَة. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). || اصل و نجیب و دارای اصل استوار. (ناظم الاطباء).
جرثوملغتنامه دهخداجرثوم . [ ج ُ ](اِخ ) خشنی بن ناشر یا ناشم صحابی است یا آن جرهم است . (منتهی الارب ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
تکاثرلغتنامه دهخداتکاثر. [ ت َ ث ُ ] (اِخ ) سوره ٔ صدودومین از قرآن کریم . مکیه و آن هشت آیت است ، پس از قارعه و پیش ازعصر و آغاز آن : الهیکم التکاثر حتی زرتم المقابر.
مقابرلغتنامه دهخدامقابر. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مقبرة. (دهار) (ترجمان القرآن ). ج ِ، مقبرة، گورستان . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) : ألهیکم التکاثر. حتی زرتم المقابر. (قرآن 1/102-2).<