زیانگریلغتنامه دهخدازیانگری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) زیانکاری . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیانکاری و دیگر ترکیبهای زیان شود.
جوّنگاریaerographyواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از هواشناسی که بدون توجه به نظریههای آبپویاییشناختی/ هیدرودینامیکی به توصیف کل جوّ و پدیدههای آن میپردازد متـ . هواشناسی توصیفی descriptive meteorology
زیانگرلغتنامه دهخدازیانگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) زیانکار. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیانکار و دیگر ترکیبهای زیان شود.
زیانکاریلغتنامه دهخدازیانکاری . (حامص مرکب ) خسران بردن . (فرهنگ فارسی معین ). زیان کردن . و رجوع به همین کلمه شود. || زیانگری . (فرهنگ فارسی معین ). || اتلاف و اسراف . || گناه . (ناظم الاطباء).