زیودارلغتنامه دهخدازیودار. [ زِی ْ وِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهدشت است که در بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع است و 360 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
زیودارواژهنامه آزادنام طایفه ای است که در این مکان سکونت دارن که تبار آنها برمی گردد به آل زیار که در گذر زمان وتلفظ اشتباه به زیودار تغییر کرده است درخت طلایی و نمایان
جودرلغتنامه دهخداجودر. [ ج َ / جُو دَ] (اِ) گیاهی است خودرو که بیشتر در میان زراعت و جو میروید و دانه ٔ آن کوچک و باریک میباشد و آنرا بعربی طمج میگویند. (برهان ). جوذر. (حاشیه ٔ برهان چ معین از دزی ج 1 ص <span class="hl" dir=
جؤذرلغتنامه دهخداجؤذر. [ ج ُءْ ذَ / ذُ ] (معرب ، اِ) بچه گاو. (المعرب جوالیقی ). و این فارسی معرب است . (المعرب ص 14). گوذر و بچه گاو دشتی . (مهذب الاسماء). گوزن بچه . جیذر. (منتهی الارب ). ج ، جآذر.(المعرب ) <span class="hl