سابرااولغتنامه دهخداسابرااو. [ اُ ] (اِخ ) جزیره ای است در اقیانوس کبیر و در مشرق جزیره ٔ فلوره به طول پنجاه هزارگز و عرض بیست هزار گز که مرکز آن قصبه ٔ آدناره است . و اکثر اهالی آن بتبلیغ پرتغالیهامذهب کاتولیک را پذیرفته اند. (قاموس الاعلام ترکی ).
شبرولغتنامه دهخداشبرو. [ ش َ رَ / رُ ] (نف مرکب ، اِمرکب ) او که در شب رود. رونده در شب . کسی که در شب راه رود. (از فرهنگ نظام ). که هنگام تاریک شدن جهان پس از غروب خورشید در حرکت و رفتار آید : آوازه ٔ رحیل شنیدم به صبحگاه با ش
شبروفرهنگ فارسی معین( ~ . رُ) (ص فا. اِ.) 1 - کسی که در شب راه برود یا سفر کند. 2 - اسبی که در شب خوب بدود. 3 - شب زنده دار، پارسا.4 - عسس ، داروغه . 5 - راه زن ، دزد. 6 - عیار.