سابرنلغتنامه دهخداسابرن . [ ب َ ] (اِخ ) یکی از «مننتر»ها طبق قول «بشن پران ».رجوع به تحقیق ماللهند ابوریحان بیرونی ص 194 شود.
شابرنلغتنامه دهخداشابرن . [ ب ُ رَ ] (اِ مرکب ) فولاد معدنی است از اختیارات بدیعی نقل نموده شده . (فرهنگ جهانگیری ). نام فولاد معدنی باشد. (برهان قاطع). رجوع به شابرقان ، شابرن ، شابوراک ، شابوران ، شابورق ، شابورقان شابورن ، شابورگان و شاپورگان شود.
صَّابِرِينَفرهنگ واژگان قرآنصبرکننده ها(کلمه صبر به طور کلي به معناي حبس و نگهداري نفس است در برابر عمل به مقرراتي که عقل و شرع معتبر ميشمارند و يا ترک چيزهايي که عقل و شرع اقتضاء ميکنند که نفوس را از ارتکاب آن حبس کرد .)