۱. باسابقه ۲. بدسابقه، پیشینهدار، مجرم، پروندهدار ≠ خوشسابقه
بدسابقه، سابقهدار ≠ خوشسابقه
بذر، دانه، تخم، ذریه، تخم اوری، بازیکن سابقهدار، سلاله، کاشتن، تخم ریختن