ساحةلغتنامه دهخداساحة. [ ح َ ] (ع اِ) ساحت . میان سرای . (مهذب الاسماء) (دهار) (ترجمان جرجانی ) (شرح قاموس ). گشادگی میان سرایها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). فراخنای سرای . حیاط. صحن خانه . فراخای خانه . ج ، ساح . سوح . ساحات . رجوع به ساحت شود.
ساحةلغتنامه دهخداساحة. [ ساح ح َ ] (ع ص ) تأنیث ساح : شاة ساحة؛ گوسپند بسیار فربه . ج ، سِحاح . (منتهی الارب ).
ساحةدیکشنری عربی به فارسیيارد(63 اينچ يا 3 فوت) , محوطه يا ميدان , محصور کردن , انبار کردن(در حياط) , واحد مقياس طول انگليسي معادل 4419/0 متر
سیاهچهلغتنامه دهخداسیاهچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) قسمی از آهوی ماده . (ناظم الاطباء). || قلمه ٔ مو که سال قبل سر آن را هرس کرده باشند و آنرا لقمه نیز گویند. (یادداشت بخط مؤلف ). || (ص ) مایل بسیاهی و سیاه رنگ . (ناظم الاطباء).
سیاههلغتنامه دهخداسیاهه . [هََ / هَِ ] (اِ) تفصیل رخوت و اسباب و اسامی مردم و کتاب و امثال آن . (برهان ). نوعی از دفتر و حساب و آنرا روزنامه نیز گویند و در آن تفصیل اسباب خانه و رخوت و لباس باشد نویسند. به اصطلاح متصدیان دفتر مسوده روزنامچه که آمدنی نقود یا اج
شاحیةلغتنامه دهخداشاحیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث شاحی . (ناظم الاطباء). اسبان گشاده دهان . ج ، شواحی . گویند: جأت الخیل شواحی ؛ یعنی دهان گشاده و گوئی «شحا فاه فحشا لهاه ». (اقرب الموارد).
سحساحةلغتنامه دهخداسحساحة. [ س َ ح َ ] (ع ص ، اِ)چشم بسیار اشک ریزاننده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و گفته اند صحیح آن سحاحة است . (اقرب الموارد).
فساحةلغتنامه دهخدافساحة. [ ف َ ح َ ](ع مص ) گشاده گردیدن . || (اِمص ) گشادگی . سعة. (از اقرب الموارد). رجوع به فساحت و فسح شود.
کساحةلغتنامه دهخداکساحة. [ ک َ ح َ ] (ع اِمص ) برجای ماندگی از دست و پای و لنگی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). برجای ماندن از دست و پای و اکثر در پای استعمال شود. (از اقرب الموارد). || بیماری است که آن را راشیتیسم گویند. (یادداشت مؤلف ). || (اِ) برف روفته . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطب
قساحةلغتنامه دهخداقساحة. [ ق َ ح َ ] (ع مص ) سخت گردیدن . قُسوحة. گویند: قسح الشی ٔ قساحةً و قسوحة. || تافتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قسوحة شود. گویند: قسح الحبل ؛ فتله . (اقرب الموارد). || بسیار شدن انتشار نره . گویند: قسح الرجل ؛ بسیار شد انتشار نره ٔ او. (منتهی الارب ). بسیا
مساحةلغتنامه دهخدامساحة.[ م ِ ح َ ] (ع مص ، اِ) مساحه . مساحت . پیمودن زمین . (منتهی الارب ). زمین پیمودن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). ذرع کردن زمین . (اقرب الموارد). و رجوع به مساحت شود. || تقسیم کردن زمین با مقیاس و تخمین قیمت و ارزش آن . (اقرب الموارد).- <span class="