ساختاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ] ساختاری، ارگانیک، سازمانیافته زیربنایی، روبنایی، زیرساختی ساختاریافته، منظم، مرتب
دستور ساختاریconstruction grammarواژههای مصوب فرهنگستاندر زبانشناسی شناختی، دستوری که به بررسی و توصیف ساختارهای ویژه میپردازد
باستانشناسی ساختاریstructural archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از باستانشناسی مبتنی بر این فرض که رمزگانها و قوانین و اعتقادات و مفاهیم نمادین، نظامهای فرهنگی انسان را پدید میآورند متـ . باستانشناسی نمادی symbolic archaeology
پایداری ساختاریstructural stabilityواژههای مصوب فرهنگستانعدم تغییر توپولوژی موضعی یک دستگاه دینامیکی براثر اختلال
دستور ساختاریconstruction grammarواژههای مصوب فرهنگستاندر زبانشناسی شناختی، دستوری که به بررسی و توصیف ساختارهای ویژه میپردازد
باستانشناسی ساختاریstructural archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از باستانشناسی مبتنی بر این فرض که رمزگانها و قوانین و اعتقادات و مفاهیم نمادین، نظامهای فرهنگی انسان را پدید میآورند متـ . باستانشناسی نمادی symbolic archaeology
بُنمایۀ ساختاریstructural motifواژههای مصوب فرهنگستانتاب یا عنصری سهبعدی در زنجیرهای که در انواع مولکولهای دیگر نیز ظاهر میشود
دستور ساختاریconstruction grammarواژههای مصوب فرهنگستاندر زبانشناسی شناختی، دستوری که به بررسی و توصیف ساختارهای ویژه میپردازد
باستانشناسی ساختاریstructural archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از باستانشناسی مبتنی بر این فرض که رمزگانها و قوانین و اعتقادات و مفاهیم نمادین، نظامهای فرهنگی انسان را پدید میآورند متـ . باستانشناسی نمادی symbolic archaeology
بُنمایۀ ساختاریstructural motifواژههای مصوب فرهنگستانتاب یا عنصری سهبعدی در زنجیرهای که در انواع مولکولهای دیگر نیز ظاهر میشود
پایداری ساختاریstructural stabilityواژههای مصوب فرهنگستانعدم تغییر توپولوژی موضعی یک دستگاه دینامیکی براثر اختلال