ساختمانلغتنامه دهخداساختمان . [ ت ِ ] (اِ مرکب ) بناء. عمارت . || (اِمص ) معماری . (فرهنگستان ): اداره ٔ ساختمان شهرداری . || (اِ مرکب ) نهاد. وضع. ساخت . ترتیب . ترکیب . خلقت . طرزساخت . طرز خلقت . شکل : ساختمان داخلی بدن . ساختمان خارجی بدن .
برق گیرفرهنگ فارسی عمیدمیلهای فلزی که بر بام ساختمانهای بلند نصب میشود تا برق حاصل از صاعقه را با سیمی که به آن متصل شده به زمین منتقل کند و مانع حریق شود.
غذاخوری گردانrevolving restaurantواژههای مصوب فرهنگستانغذاخوری معمولاً بر بام ساختمانهای بلند با زوایۀ دید 360 درجه که آهسته به دور خود میچرخد متـ . رستوران گردان
ساختمانلغتنامه دهخداساختمان . [ ت ِ ] (اِ مرکب ) بناء. عمارت . || (اِمص ) معماری . (فرهنگستان ): اداره ٔ ساختمان شهرداری . || (اِ مرکب ) نهاد. وضع. ساخت . ترتیب . ترکیب . خلقت . طرزساخت . طرز خلقت . شکل : ساختمان داخلی بدن . ساختمان خارجی بدن .
ساختماندیکشنری فارسی به انگلیسیbuild, building, constitution, construction, edifice, erection, fabrication, facility, formation, frame, house, making, masonry, organization, structure, temple
ساختمانلغتنامه دهخداساختمان . [ ت ِ ] (اِ مرکب ) بناء. عمارت . || (اِمص ) معماری . (فرهنگستان ): اداره ٔ ساختمان شهرداری . || (اِ مرکب ) نهاد. وضع. ساخت . ترتیب . ترکیب . خلقت . طرزساخت . طرز خلقت . شکل : ساختمان داخلی بدن . ساختمان خارجی بدن .