ساختمانلغتنامه دهخداساختمان . [ ت ِ ] (اِ مرکب ) بناء. عمارت . || (اِمص ) معماری . (فرهنگستان ): اداره ٔ ساختمان شهرداری . || (اِ مرکب ) نهاد. وضع. ساخت . ترتیب . ترکیب . خلقت . طرزساخت . طرز خلقت . شکل : ساختمان داخلی بدن . ساختمان خارجی بدن .
constitutionدیکشنری انگلیسی به فارسیقانون اساسي، قانون اساسی، تشکیل، مشروطیت، نظام نامه، فطرت، ساختمان ووضع طبیعی، تاسیس
دستوردیکشنری عربی به فارسیفرمان , امتياز , منشور , اجازه نامه , دربست کرايه دادن , پروانه دادن , امتيازنامه صادر کردن , ساختمان ووضع طبيعي , تشکيل , تاسيس , مشروطيت , قانون اساسي , نظام نامه , مزاج , بنيه
ساختمانلغتنامه دهخداساختمان . [ ت ِ ] (اِ مرکب ) بناء. عمارت . || (اِمص ) معماری . (فرهنگستان ): اداره ٔ ساختمان شهرداری . || (اِ مرکب ) نهاد. وضع. ساخت . ترتیب . ترکیب . خلقت . طرزساخت . طرز خلقت . شکل : ساختمان داخلی بدن . ساختمان خارجی بدن .
ساختماندیکشنری فارسی به انگلیسیbuild, building, constitution, construction, edifice, erection, fabrication, facility, formation, frame, house, making, masonry, organization, structure, temple
ساختمانلغتنامه دهخداساختمان . [ ت ِ ] (اِ مرکب ) بناء. عمارت . || (اِمص ) معماری . (فرهنگستان ): اداره ٔ ساختمان شهرداری . || (اِ مرکب ) نهاد. وضع. ساخت . ترتیب . ترکیب . خلقت . طرزساخت . طرز خلقت . شکل : ساختمان داخلی بدن . ساختمان خارجی بدن .