سوختگیلغتنامه دهخداسوختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص )حرق . (السامی ) (دهار). حاصل عمل سوختن : زآن سوختگی که در جگر داشت لیلی ز شرار او خبر داشت . نظامی .و ماءالشعیر... سود دارد بطلی سوختگی ... را. (نوروز
ساختگیلغتنامه دهخداساختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص ) چگونگی و کیفیت ساخته . ساخته بودن . و ساخته شدن . رجوع به ساختن و ساخته شود. || آمادگی . بسیج . بسیجیدگی . بسغدگی . فراهمی اسباب . مهیائی . آراستگی . عّده . عدت . ساخت . سامان . ساز : و ا
سوختگیفرهنگ فارسی عمید۱. حالت سوخته شدن یا سوخته بودن.۲. (اسم) (پزشکی) آسیب بافت پوست ناشی مواد سوختنی و برحسب وسعت و عمق سوختگی به سه درجه تقسیم میشود که درجۀ سوم شدیدترین و خطرناکترین آن است و عفونت و مرگ را به همراه دارد.
خوش ساختیلغتنامه دهخداخوش ساختی . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی خوش ساخت . استواری . || خوش ترکیبی . خوش هیئتی . خوش ریختی .
دستور ساختیstructural grammarواژههای مصوب فرهنگستان1. رویکردی که به مطالعۀ تکسطحی زبان، مانند روابط دستوری و اجزای زبان، میپردازد 2. دستوری که در این چارچوب تدوین شده است
زمینساختمغناطیسtectonomagnetismواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ بیهنجاریهای مغناطیسی ناشی از تنشهای زمینساختی
بازگوییparaphraseواژههای مصوب فرهنگستان1. فرایند بیان یک جمله یا متن در قالب الفاظ یا ساختی دیگر بدون تغییر معنی2. محصول فرایند بیان یک جمله یا متن در قالب الفاظ یا ساختی دیگر بدون تغییر معنی
خوش ساختیلغتنامه دهخداخوش ساختی . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی خوش ساخت . استواری . || خوش ترکیبی . خوش هیئتی . خوش ریختی .
حملۀ برساختیfabrication attackواژههای مصوب فرهنگستانحملهای که در آن یک طرف غیرمجاز اطلاعات جعلی وارد سامانه میکند
درزۀ زمینساختیtectonic jointواژههای مصوب فرهنگستاندرزهای که براثر فشارش (compaction) نیروهای زمینساختی به وجود میآید
درزۀ نازمینساختیnontectonic jointواژههای مصوب فرهنگستاندرزهای که براثر فشارش (compaction) عواملی غیر از عوامل زمینساختی به وجود میآید