صورتاًلغتنامه دهخداصورتاً. [ رَ تَن ْ ] (ع ق ) از جهت صورت . از لحاظ صورت . مقابل معناً. رجوع به صورت و صورةً شود.
شریتالغتنامه دهخداشریتا. [ ش َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند، پادشاه . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
سرطالغتنامه دهخداسرطا. [ ](اِ) نام خطی از خطوط سریانی که بدان ترسل نویسند ونظیر آن در خطوط اسلامی خط رقاع است . (ابن الندیم ).
سپرتالغتنامه دهخداسپرتا. [ س ِ پ َ ] (اِخ ) شهری است از آسیای صغیر دارای عمارتهای نیکو و بازارها و باغهای زیبا و آبهای روان ، قلعه ای دارد که بر فراز کوه بلندی واقع شده است . رجوع به سفرنامه ٔ ابن بطوطه ترجمه ٔ محمدعلی موحد ص 283 شود.