ساشلغتنامه دهخداساش . (اِخ ) چاچ . شاش . ساس . شهری از ترکستان قدیم که امروز آن را تاشکند نامند. رجوع به چاچ شود.
سس پنیرcheese sauceواژههای مصوب فرهنگستانهریک از انواع سسهای سفید طعمدارشده با پنیر که عمدتاً برای پوشش دادن برخی از غذاها مانند نیرشته یا ماهی، به کار میرود
سس پیالهایdipping sauce, dipواژههای مصوب فرهنگستانهریک از انواع چاشنیهایی که ویژة غذاهای انگشتی و نانها و برگک سیبزمینی و سبزیجات است و در ظروف دهانگشاد و کاسهمانند عرضه میشود تا بتوان خوراک را مستقیماَ و بههنگام صرف غذا در آن غوطهور یا به آن آغشته کرد
لرزهیاب بالای چاهuphole geophone, shotpoint seis, bug 3, uphole seisواژههای مصوب فرهنگستانلرزهیاب مستقر در نزدیکی دهانۀ چال انفجار
خشککن خلأvaccum dryer, sous vide (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانخشککنی که مواد غذایی را تحت فشار کمتر از اتمسفر و در دمای پایین خشک میکند
ساشیلغتنامه دهخداساشی . (اِخ ) مولانا حمیدالدین ساشی ، از مشایخ عرفا بود، و ذکر او در انیس الطالبین بخاری آمده است : پاره ای بادام بگیر که به دریافت صحبت مولانا حمیدالدین ساشی میرویم . (انیس الطالبین نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ص 187</span
ساشه مازوخلغتنامه دهخداساشه مازوخ . [ ش ِ زُ ] (اِخ ) لئوپولد شوالیه دو. نویسنده ٔ آلمانی است که بسال 1835 م . در لمبرگ بدنیا آمد و بسال 1895 در لیندهایم درگذشت پدرش رئیس پلیس ایالت گالیسی بود. وی ابتدا در آن ایالت اقامت داشت و بعد
ساسیلغتنامه دهخداساسی . (ص نسبی ) نسبت است به ساس (= ساش = چاچ = شاش ) شهری از ترکستان قدیم که امروز آن را «تاشکند» نامند. رجوع به چاچی شود.
ساشه مازوخلغتنامه دهخداساشه مازوخ . [ ش ِ زُ ] (اِخ ) لئوپولد شوالیه دو. نویسنده ٔ آلمانی است که بسال 1835 م . در لمبرگ بدنیا آمد و بسال 1895 در لیندهایم درگذشت پدرش رئیس پلیس ایالت گالیسی بود. وی ابتدا در آن ایالت اقامت داشت و بعد
ساشیلغتنامه دهخداساشی . (اِخ ) مولانا حمیدالدین ساشی ، از مشایخ عرفا بود، و ذکر او در انیس الطالبین بخاری آمده است : پاره ای بادام بگیر که به دریافت صحبت مولانا حمیدالدین ساشی میرویم . (انیس الطالبین نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ص 187</span