سویونلغتنامه دهخداسویون . (اِخ ) دهی است جزء دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب . دارای 714 تن سکنه . آب آن از نهر سویون چای . محصول آنجا غلات ، حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
شوگونلغتنامه دهخداشوگون . (اِ) شگون و فال نیک و مبارک . (ناظم الاطباء). شگون . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شگون شود.
شاونلغتنامه دهخداشاون . [ وَ ] (اِخ ) دهی ازدهستان مغان شهرستان اردبیل . دارای 108 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
شاوینلغتنامه دهخداشاوین . (اِ) بمعنی جدا کردن تخم پنبه ازپنبه است . (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 131). || پنبه ٔ دولابی که آن را شاوین پنبه نیز گویند. (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 1