سایر خوردنیهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت خوردنیها، تنقلات، هلههوله، مزه آدامس، جویدنیها، آدامس بادکنکی، پفک (پفکنمکی)، پفکی هوسانه، ویارانه
زینچهrail chair, chairواژههای مصوب فرهنگستانصفحۀ فولادی شکلدادهشده که بین ریل و ریلبند قرار میگیرد
تسلیم برشیshear yielding, shear bandingواژههای مصوب فرهنگستانوارد آوردن تنش بر ماده، فراتر از نقطۀ تسلیم، چنانچه بدون تغییر حجم دچار کجریختی شود
شارش برشیshear flow, shear layerواژههای مصوب فرهنگستان1. در مکانیک سیالات، شارشی که در آن تنش برشی وجود دارد 2. در مکانیک جامدات، حاصلضرب تنش برشی در کوچکترین بعد سطحمقطع یک عضو جدارنازک
ترشیدگی بینشانflat sour spoilage, flat sour, F.S.S.واژههای مصوب فرهنگستاننوعی فساد در مواد کنسروی که براثر فعالیت باکتریها ایجاد میشود، ولی گاز تولید نمیشود و درنتیجه دو سر قوطی صاف و بدون بادکردگی است
سایرلغتنامه دهخداسایر. [ ی ِ ] (اِ) در هندوستان زری که از مکانها و دکانها و کشتیها و مانند آن گیرند و آن را سایر جهات نیز گویند. (آنندراج از فرهنگ فرنگ ).
سایرلغتنامه دهخداسایر. [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان واقع در 31 هزارگزی جنوب خاوری مینودشت . هوای آن سرد و دارای 214 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات ، ابریشم
سایرفرهنگ فارسی عمید۱. باقی چیزی؛ باقی مردم.۲. دیگر.۳. [قدیمی] سیرکننده؛ رونده.۴. [قدیمی] جاری؛ روان.۵. [قدیمی، مجاز] داستانشده و مشهور میان مردم.۶. [قدیمی] همه؛ جمیع.
سایرفرهنگ فارسی معین(یِ) [ ع . سائره ] (اِفا.) 1 - سیر کننده . 2 - جاری ، روان . 3 - همه . 4 - بقیة چیزی . 5 - مشهور.
سایرلغتنامه دهخداسایر. [ ی ِ ] (اِ) در هندوستان زری که از مکانها و دکانها و کشتیها و مانند آن گیرند و آن را سایر جهات نیز گویند. (آنندراج از فرهنگ فرنگ ).
سایرلغتنامه دهخداسایر. [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان واقع در 31 هزارگزی جنوب خاوری مینودشت . هوای آن سرد و دارای 214 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات ، ابریشم
متسایرلغتنامه دهخدامتسایر. [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) باهم رونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). همراه و رفیق در سفر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تسایر شود.
گنگاسایرلغتنامه دهخداگنگاسایر. [ گ َ ی َ رَ ] (اِخ ) مصب رودخانه ٔ گنگ . (تحقیق ماللهند بیرونی ص 98).