سبکروlight traffic throughfareواژههای مصوب فرهنگستانراهی ویژه که استفاده از آن را با تابلو برای خودروهای مشخصی تعیین کردهاند
سبک رولغتنامه دهخداسبک رو. [ س َ ب ُ ] (ص مرکب )سبک روی . بدگوهر. وقیح . پررو. بی شرم : همه ساله تا بود خونریز بودسبکرو و بدگوهر و تیز بود. فردوسی .هر زمان تازه یکی دوست درآید ز درم هم سبک روح بفضل و هم سبکروی بجاه .<p class=
سبک رولغتنامه دهخداسبک رو. [ س َ ب ُ رَ / رُو ] (نف مرکب ) بمعنی سبکپای که گریزپای و تند و تیز رونده و جلدرفتار و شتاب رو باشد. (برهان ). شتاب رو. (شرفنامه ) (رشیدی ). مرادف سبک جولان و سبکپای و سبک رکاب . (آنندراج ). مقابل گران رو : <br
قطار سبک میانروmedian running LRTواژههای مصوب فرهنگستانقطار سبک شهری که خطوط آن با کمترین اختلاف ارتفاع از سطح خیابان در بخش میانی خیابان قرار میگیرد
گران سیرفرهنگ فارسی عمیدآنکه کند حرکت کند؛ کندرو: ◻︎ دو سنگ است بالا و زیر آسیا را / گرانسیر زیر و سبکرو به بالا (خاقانی: ۸۱۵).
شوشاةلغتنامه دهخداشوشاة. [ ش َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ سبک رو و شتاب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از مهذب الاسماء).
سبک رولغتنامه دهخداسبک رو. [ س َ ب ُ رَ / رُو ] (نف مرکب ) بمعنی سبکپای که گریزپای و تند و تیز رونده و جلدرفتار و شتاب رو باشد. (برهان ). شتاب رو. (شرفنامه ) (رشیدی ). مرادف سبک جولان و سبکپای و سبک رکاب . (آنندراج ). مقابل گران رو : <br
ذعلبلغتنامه دهخداذعلب . [ ذِ ل ِ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ٔ شتاب رو. مایه ٔ تیزرو. ناقه ٔ سبک رو. ذعلبة. ج ، ذعالِب .